از جمع بندی روایات چنین به دست میآید که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در 27 ماه رجب سال اوّل مبعث به پیامبری برانگیخته میشود و در شب قدر ماه رمضان همان سال یا نهایتاً سال بعد قرآن بر آن حضرت به تدریج شروع به نزول میکند. اوّلین سورهای که در ماه رمضان بر او نازل میشود، سورهیِ علق است و این منافاتی با نزول سورهیِ حمد قبل از آن ندارد؛ چون سورهیِ حمد وحیی متمایز از قرآن عظیم به نظر میرسد.
نزول قرآن، مبعث، سورهیِ حمد، سورهیِ علق، ماه رمضان، ماه رجب.
در زمینهیِ آغاز نزول قرآن اختلاف نظر وجود دارد: بسیاری به استناد پارهای از روایات، آغاز نزول قرآن را با آغاز بعثت پیامبر اسلام یکی دانستهاند؛ امّا این نظر به دلایلی که در این مقاله میآید، نمیتواند درست باشد.
به نظر نگارنده نزول قرآن پس از مدّتی حدّاقل حدود دو ماه از بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بر آن حضرت نازل شدهاست.
اینک این دو نظر و ادلّهیِ آنها مورد نقد و بررسی قرار میگیرد:
برخی با استفاده از ظاهر روایات زیر، چنین استفاده کردهاند که بعثت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و نزول قرآن کریم همزمان بودهاند:
- ابو جمره (ت 128 ق) و عکرمه (ت 107 ق) گویند: ابنعبّاس( 3 ق ه - 68ق) گفت:
فرستادهیِخدا صلیاللهعلیهوآله در چهل سالگی مبعوث شد و سیزده سال در مکّه ماند و به او وحی میشد - در روایت دیگر: به او قرآن نازل میشد - و ده سال در مدینه [بماند]...(1).
- مفضّل (ز 148 ق) گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود:
ای مفضّل! قرآن در بیست و سه سال نازل شد ...(2).
- عبیداللّه بن حلبی (ز 115 ق) گوید: همو فرمود:
فرستادهیِخدا صلیاللهعلیهوآله پس از آنکه از سوی خدای تبارک و تعالی به او وحی شد، سیزده سال در مکّه ماند ...(3).
- فضل (ت 260 ق) گوید: امام رضا علیهالسلام فرمود:
... ماه رمضان ماهی است که خدای تعالی قرآن را در آن نازل کرد ... و در آن محمد صلیاللهعلیهوآله پیامبر شد(4).
از جمعبندی این روایات چنین برمیآید که از ماهی که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به پیامبری برانگیخته شد، قرآن بر آن حضرت نازل گردید؛ امّا به این روایات اعتباری نیست؛ زیرا:
اوّلاً، روایت ابن عبّاس با روایات دیگر او معارض است؛ مانند: - روایت عمّار بن أبی عمّار (ت بعد 120 ق) که آغاز نزول وحی را بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله هفت سال پس از مبعث و دورهیِنزول قرآن را هجده سال شمرده است(5).
- روایت عکرمه (ت 107 ق) و ضحّاک (ت بعد 100 ق) و ابوسلمه(20-94ق) که دورهیِنزول قرآن را بیست سال به حساب آوردهاند(6).
- روایت دیگر عکرمه که آغاز نزول قرآن را در چهل سالگی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و دورهیِنزول قرآن را بیست سال محسوب کرده است(7).
ثانیاً، روایت مفضّل (ز 148 ق) و عبیداللّه حلبی(ز 115 ق) از امام صادق علیهالسلام با روایت حفص بن غیاث(114-194 ق) از آن حضرت که دورهیِنزول قرآن را بیست سال شمرده، معارض است(8).
ثالثا، آن دو روایت که دورهیِنزول قرآن را بیست و سه سال به حساب آوردهاند، در صورتی همزمانی نبوّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نزول قرآن را ثابت میکنند که دورهیِنبوّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز بیست وسه سال محسوب شود؛ امّا اگر بنابر روایت قمی(ز قرن 4 ق) که آغاز نبوّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را در سی و هفت سالگی آن حضرت یاد کرده(9) و بنابر روایت عمّار بن أبی عمّار(ت بعد 120 ق) از ابنعباس(3 ق ه - 68 ق) که دورهیِمکّی را پانزده سال به حساب آورده، دورهیِ نبوّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بیست و شش یا بیست و پنج سال شمرده شود، با آن دو روایت نمیتوان همزمانی نبوّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نزول قرآن را ثابت کرد؛ بلکه باید گفت که آغاز نزول قرآن دو یا سه سال پس از مبعث پیامبر صلیاللهعلیهوآله بوده است.
رابعا، آن روایات با روایات دیگر تعارض دارد؛ مانند:
- روایت ابورجاء (ت حدود 150 ق) و قتاده (57-117 ق) از حسن بصری(20-110ق) که دورهیِنزول قرآن را هجده سال محسوب کردهاند و روایت معمر(96-154 ق) از همو که آن را بیست سال به حساب آورده است(10).
- روایت سعید بن مسیّب (13-94 ق) و شعبی (ت بعد 100 ق) که آغاز نزول قرآن را در چهل و سه سالگی و دورهیِنزول قرآن را بیست سال شمردهاند؛ خصوصا روایت شعبی که تصریح دارد بر این که نزول قرآن، سه سال پس از نبوّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله آغاز شده است(11).
خامسا، روایت امام رضا علیهالسلام با روایات دیگر که ماه مبعث را ربیع الاوّل یا رجب میشمارد، تعارض دارد.
مجلسی(1037-1110 ق) در خصوص روایت منقول از امام رضا علیهالسلام گوید:
این خبر با دیگر اخبار مستفیض مخالف است. شاید مراد از آن معنای دیگری مانند نزول قرآن یا دیگر معانی مجازی باشد یا مراد از نبوّت در دیگر اخبار رسالت بوده؛ ولی در این خبر نزول وحی بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله باشد، و ممکن است که آن را بر تقیّه حمل کرد؛ زیرا عامّه دربارهیِزمان بعثت آن حضرت پنج قول گفتهاند:
اوّل: هفدهم ماه رمضان؛
دوم: هجدهم ماه رمضان؛
سوم: بیست و چهارم ماه رمضان؛
چهارم: دوازدهم ربیع الاول؛
و پنجم: بیست و هفتم رجب، و امامیّه بر همین قول اخیر اتّفاق نظر دارند(12).
سادسا، آن روایت با فرض صحّت، همزمانی نبوّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نزول قرآن را ثابت نمیکند؛ زیرا احتمال میرود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله نخست در ماه رمضان به نبوّت برانگیخته شده، سپس چند سال بعد در همان ماه، قرآن بر او نزول یافتهباشد.
سابعا، آن روایات با روایات ترتیب نزول که سورههای علق، قلم، مزّمّل، مدّثّر، تبّت و جز آن را جزء سوره هایی میشمارند که در آغاز نازل شدهاند، منافات دارند؛ زیرا در این سورهها مضامینی هست که حاکی از تقدّم نبوّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر نزول قرآن است.
علاّمهی طباطبائی در این خصوص گوید:
سورهیِاقرأ باسم ربک، چنانکه ناقلان یادآور شدهاند، نخستین سورهای است که بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده است ... خدای تعالی در آن فرماید: «أرأیت الذی ینهی عبدا اذا صلّی. أرأیت ان کان علی الهدی أوامر بالتقوی. أرأیت ان کذب و تولی. ألم یعلم بأن الله یری. کلالئن لم ینته لنسفعا بالناصیة. ناصیة کاذبة. خاطئة فلیدع نادیه سندع الزبانیه»(13)این آیات، چنانکه ملاحظه میشود، ظهور در این دارد که اینجا کسی نمازگزاری را از نماز باز میدارد و کارش را در انجمن بازگو میکند و از عمل خود باز نمیایستد و این نمازگزار به دلیل سخن خدا پس از آن، «کلا لاتطعه»(14) همان پیامبر صلیاللهعلیهوآله است.
این سوره دلالت دارد بر این که پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیش از نزول نخستین سورهیِقرآن نماز میگزارده و بر هدایت بوده و به تقوی فرمان میداده است، و این همان نبوّت است ...(15).
به احتمال قوی پیامبر صلیاللهعلیهوآله نخست در 27 ماه رجب سال مبعث به پیامبری مبعوث شده؛ سپس در شب قدر ماه رمضان همان سال قرآن بر او نزول یافته است.
مؤیّدات این احتمال به این قرار است:
دربارهیِ ماه مبعث سه قول مختلف روایت شده؛ امّا از جمعبندی روایاتی که در زمینهیِ ماه بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسیدهاست، چنین حاصل میشود که آن حضرت در ماه رجب مبعوث شدهاست.
این سه قول در ذیل بررسی میشود:
بنا بر روایاتی که به دنبال میآید، پیامبر صلیاللهعلیهوآله در دهم یا یازدهم یا دوازدهم ربیع الاوّل به پیامبری مبعوث شد: عبیداللّه بنعبداللّه (ت94ق) گوید: ابنعبّاس (3ق هـ 68ق) گفت:
فرستادهیِخدا صلیاللهعلیهوآله در روز دوشنبه ماه ربیع الاوّل به دنیا آمد، و در روز دوشنبهی آغاز ماه ربیع الاوّل نبوّت بر او نازل شد(16).
سعید بنمینا(17)(ت ح110ق) گوید: جابر (16ق هـ78ق) و ابنعبّاس گفتند:
فرستادهیِخدا صلیاللهعلیهوآله در عام الفیل روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل به دنیا آمد، و در آن مبعوث شد و در آن به آسمان بالا رفت و در آن هجرت کرد و در آن رحلت کرد(18).
ابنمسیّب (13ـ94ق) و ابنعبّاس گفتند:
در یازده روز گذشته از ربیع الاوّل [بر او وحی شد(19)].
مسعودی (ت345ق) گوید:
وقتی آن حضرت به چهل سالگی رسید، خدای عزّوجلّ او را در روز دوشنبه ده روز گذشته از ماه ربیع الاوّل به سوی مردم فرستاد، و آن با روز بیست و سوم آبان برابر است...(20)
چنان که ملاحظه شد، دو نفر از صحابه به نامهایِ جابر و ابن عبّاس و یک تن از تابعان به نام سعید بن مسیّب مبعث پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل سال چهلم عام الفیل دانستهاند.
بنا بر دو روایتی که از پی میآید، پیامبر صلیاللهعلیهوآله در ماه رمضان به پیامبری برانگیخته شد.
ـ وهب بنکیسان مولی آل زبیر(21)(ت127ق) گوید: «عبید بنعمیر بنقتاده لیثی (ت قبل73ق) گفت:
ماه آن سالی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در آن مبعوث شد، ماه رمضان بود... به فرمان خدا جبرئیل علیهالسلام به نزدش آمد... و گفت: بخوان...(22)
ـ فضل بنشاذان (ت260ق) گوید: من از امام رضا علیهالسلام شنیدم، فرمود:
ماه رمضان ماهی است که خدای تعالی در آن قرآن را نازل کرد تا برای مردم راهنمایی و دلائل روشنی از هدایت و تمییز حقّ از باطل باشد، و در آن محمّد صلیاللهعلیهوآله پیامبر شد، و در آن شب قدر است که از هزار ماه بهتر است...(23)
بنا بر روایاتی که در پی میآید، پیامبر صلیاللهعلیهوآله در بیست و هفتم رجب به پیامبری مبعوث شد:
ابنعبّاس (3ق هـ68ق) و أنس (ت92ق) گویند:
خدا در روز دوشنبه، بیست و هفتم رجب به آن حضرت وحی کرد و او چهل سال داشت(24).
سعید بنجبیر(44ـ94ق) گوید: ابنعبّاس گفت: فرستادهیِخدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:
خدا محمّد صلیاللهعلیهوآله را در بیست و هفتم رجب مبعوث کرد(25).
میمون بنمهران(26)(ت117ق) نیز همین مضمون را موقوفا از ابنعبّاس روایت کردهاست(27).
کثیرالنّواء(28)(ت ح150ق) گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود:
در روز بیست و هفتم رجب نبوّت بر فرستادهیِخدا صلیاللهعلیهوآله نازل شد(29).
مبعوث شدن پیامبر صلیاللهعلیهوآله در بیست و هفتم ماه رجب را راویان دیگر نیز که در پی میآیند، نقل کردهاند(30):
شهر بنحوشب (ت112ق) از ابوهریره (20ق هـ78ق)، وهب بنمنبه(31)(ت114ق)، حسن بنراشد(32)(ز148ق) از امام صادق علیهالسلام و علی بنمحمّد(33)(ز قرن 3ق) مرفوعا از همان حضرت، مبارک بنیزید(34)(ز148ق) از امام کاظم علیهالسلام و سهل(35)(ز255ق) مرسلاً از همان حضرت، حسن بنبکّار صیقل(36) از امام رضا علیهالسلام ، محمّد بنعفیر ضبی(37)(ز203ق) از امام جواد علیهالسلام ، اسحاق بنعبداللّه علوی عریضی(38)(ز220ق) از امام هادی علیهالسلام .
همان طور که ملاحظه میشود، سه نفر از صحابه و یک نفر از تابعان و پنج نفر از ائمّهیِ اهل بیت علیهمالسلام و در مجموع نه نفر از راویان، مبعث پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را روز بیست و هفتم ماه رجب خواندهاند.
دورهیِ مکّی، بنابر روایتی که مبعث پیامبر صلیاللهعلیهوآله را در ماه ربیع الاوّل شمرده، حدود سیزده سال، و بنابر روایاتی که آن را در ماه رجب گفته، حدود دوازده سال و شش ماه، و بنابر روایاتی که آن را در ماه رمضان ذکر کرده، حدود دوازده سال و سه ماه میشود.
از میان روایات سهگانهیِ یادشده، تنها روایاتی که رجب را ماه مبعث برشمردهاند، برتر به نظر میرسند؛ زیرا:
اوّلاً، دربارهیِ ماه رجب دوازده روایت به دست آمده؛ در حالی که دربارهیِ ماه ربیعالاوّل بیش از سه روایت و دربارهیِ ماه رمضان بیش از دو روایت به دست نیامدهاست.
ثانیاً، روایات مربوط به ماه ربیع الاوّل و ماه رمضان در مورد روز مبعث اختلاف دارند؛ در حالی که روایت مربوط به ماه رجب به اتّفاق روز مبعث را بیست و هفتم گفتهاند.
ثالثا، روایات مربوط به ماه رمضان، مبعث پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نزول قرآن را همزمان شمردهاند؛ در حالی که این بنابر ادلّهای که خواهد آمد، مردود است.
بنابر آیات متعدّد و روایات فراوانی که اینک میآید، آغاز نزول قرآن در ماه رمضان بوده است:
از جمع بندی آیاتی که در زمینهیِ زمان نزول قرآن کریم وجود دارد، چنین حاصل میشود که قرآن در یکی از شبهای پایانی رمضان سال اوّل یا دوم بعثت نازل شدهاست.
- ابن اسحاق (ت 150 ق) گوید:
نزول قرآن بر فرستادهیِخدا صلیاللهعلیهوآله در ماه رمضان آغاز شد؛ به دلیل آیهیِ«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان»(39)، و آیهیِ«انا انزلناه فی لیلة القدر»(40)، و آیهیِ«حم و الکتاب المبین، انا انزلناه فی لیلة مبارکه»(41)، و «ان کنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان»(42) و آن [روز]ملاقات فرستادهیِخدا و مشرکان در بدر بود.
همو افزود:
[امام] باقر علیهالسلام به من حدیث کرد که فرستادهیِخدا صلیاللهعلیهوآله با مشرکان در بدر در روز جمعه بامداد هفده رمضان ملاقات کرد(43).
- عبداللّه بن معبد زمانی(44)(ت ح 110 ق) گوید:
ابوقتاده(45)(ت 54 ق) گفت: ای فرستادهیِخدا آیا روزه داشتن روز دوشنبه را [روا [میبینید؟ فرمود: در آن [روز]قرآن بر من نازل شد، و اوّلین ماهی که قرآن در آن نزول یافت، ماه رمضان بود. خدای تعالی فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن؛ ماه رمضان که قرآن در آن نازل شد(46).
- شعبی (ت بعد 100 ق) دربارهیِ«انا انزلناه فی لیلة القدر» گوید:
آغاز قرآن در شب قدر نازل شد(47).
- حمران (ت 145 ق) گوید: از امام باقر علیهالسلام دربارهیِ«انا انزلناه فی لیلة مبارکه» سؤال شد. آن حضرت فرمود:
آن شب قدر است، و آن در هر سال در دههیِآخر ماه رمضان است، و قرآن جز در شب قدر نازل نشد ...(48).
پارهای از روایات دلالت دارند بر این که شروع نزول قرآن در ماه رمضان بودهاست:
- سعد (ت ح 150 ق) گوید: امام باقر علیهالسلام فرمود:
رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شد(49).
- ابوحمزه (ت 150 ق) گوید: همو فرمود:
وقتی امیر مؤمنان [جان مبارکش]برگرفته شد، حسن بن علی علیهماالسلام در مسجد کوفه برخاسته، خدا را ستود و ثنا گفت و بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله درود فرستاد؛ سپس فرمود: ای مردم در این شب [جان مبارک] کسی برگرفته شد که نه پیشنیان بر او پیشی گرفتند و نه پسینیان او را در مییابند. به خدا ... در شبی که قرآن در آن نزول یافت، [جان مبارک] او برگرفته شد ...(50).
مشابه همین را حفص بن خالد(51)(ز 115 ق) از پدرش از حسن علیهالسلام روایت کرده است(52).
- واثله (70 ق ه - 35 ق) گوید: پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود:
قرآن بیست و چهار [شب]گذشته از رمضان نازل شد(53).
همین را ابراهیم(54)(ز 115 ق) و حفص بن غیاث(55)(114-194 ق) ازامام صادق علیهالسلام از پیامبر صلیاللهعلیهوآله روایت کردهاند؛ ولی حفص از آن حضرت آورده که قرآن در بیست و سوم رمضان نزول یافت(56).
نزول قرآن در بیست و چهارم رمضان را ابن عبّاس (3 ق ه - 68 ق) و ابوالجلد(57) و جابر (16-78 ق) و عائشه نیز روایت کردهاند(58).
و ابوسعید خُدْری (ت 64 ق) و ابن عبّاس و بلال(59)(ح 45-18 ق) از پیامبر صلیاللهعلیهوآله روایت کردهاند که شب قدر شب بیست و چهارم رمضان است. از بلال شب بیست و سوم نیز روایت شده(60)، و همین شب در شیعه مشهور است(61).
فریقیندر این نظر متّفقاند کهشب قدر در یکیاز شبهای دههی آخر رمضان قرار دارد؛ ولی در این که در کدامیک از آن شبها بوده، اختلاف دارند(62).
از جمع بندی این آیات و روایات چنین به دست میآید، که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در بیست و هفتم ماه رجب سال اوّل مبعث به نبوّت برانگیخته میشود و در شب قدر ماه رمضان همان سال یا نهایتاً ماه رمضان سال بعد قرآن کریم بر آن حضرت شروع به نزول مینماید؛ بنابراین میان مبعث و نزول قرآن حدود دو ماه یا نهایتاً یک سال و دو ماه فاصله افتادهاست.
دلیل این که نهایت فاصلهیِ میان ماه بعثت و نزول قرآن دو سال و دو ماه در نظر گرفته میشود، این است:
از طرفی طبق روایات اسباب نزول، سورهیِ حجر در آغاز دعوت علنی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و پس از سه سال دعوت پنهانی نازل شدهاست؛
از طرف دیگر برابر روایات ترتیب نزول، سورهیِ حجر پنجاه و چهارمین سورهیِ نازلهاست.
در نتیجه، امکان ندارد که میان مبعث و نزول قرآن سهسال فاصله شده باشد و در عین حال، سورهیِ حجر که پس از سهسال دعوت پنهانی نازل شده، پنجاه و چهارمین سورهیِ نازله باشد.
چون لازمهیِ آن این است که در یکسال، تعداد پنجاه و چهار سوره نازل شدهباشد؛ حال آن که کل سورههایِ نازله در مکّه، هشتاد و شش سوره بوده و نزول پنجاه و چهار سوره در یک سال مستلزم آن است که در دهسال باقیمانده از دورهیِ مکّی سی و دو سوره نزول یافته باشد و به عبارت دیگر در این دهسال، هرسال به طور میانگین حدود سه سوره نازل شده باشد؛ حال آن که بسیار بعید است که در یکسال، پنجاه و چهار سوره؛ ولی در هرسال از سالهایِ دیگر دورهیِ مکّی سه یا چهار سوره نازل گردیده باشد.
حتّی میتوان گفت: بعید است که این پنجاه و چهار سوره در طی سهسال نازل شده باشد؛ زیرا براساس آن هرسال به طور میانگین هجده سوره نازل شدهاست؛ امّا در هرسال از سالهایِ باقیمانده از دورهیِ مکّی به طور میانگین سهسوره نازل گردد؛ چه رسد، به این که گفته شود، در یک سال، پنجاه و چهار سوره نازل شدهاست؛ برایناساس، باید گفت: به احتمال قوی، بیش از دو ماه میان مبعث و نزول قرآن کریم فاصله نیافتاده باشد و این دو ماه عبارت است از 27 ماه رجب تا 23 ماه رمضان سال اوّل مبعث.
البته، این استبعاد، بر مبنای تعداد سورهها است؛ امّا چنانچه بر مبنای تعداد کلمات نازل شده، محاسبه شود، میزان این استبعاد کاهش مییابد؛ چون کلّ کلمات نازله در سهسال اوّل بعثت، 24728 کلمه بودهاست که بر مبنای هر سال، حدود 8242 کلمه میشود و در دهسال باقیمانده از دورهیِ مکّی 22920 کلمه بودهاست که بر مبنای هرسال باقیمانده از دورهیِ مکّی 2292 کلمه میگردد؛ مع الوصف رقم سهسال اوّل بعثت به سه یا چهار برابر هریک از سالهایِ بعد بالغ میشود که باز هم همان استبعاد باقی است.
بر این نظریّه که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در ماه رجب سال اوّل بعثت به پیامبری مبعوث شد و در ماه رمضان همان سال یا سال دیگر قرآن کریم بر او نازل شد، اشکالات چندی وارد شده یا ممکن است وارد کرد که اینک به بررسی و پاسخگویی به برخی از آنها پرداخته میشود.
برخی دربارهیِ آیات پیشگفته ایراد گرفته، گویند: این آیات حاکی از نزول دفعی قرآن است و بر آغاز نزول قرآن دلالتی ندارد؛ چون در آن آیات گفته نشدهاست که نزول قرآن در ماه رمضان شروع شد تا بر شروع قرآن در ماه رمضان دلالت داشته باشد؛ به علاوه در پارهای از روایات نیز این آیات بر نزول دفعی قرآن در ماه رمضان حمل شدهاست؛ نظیر:
- حفص بن غیات (114-194 ق) گوید:
من از امام صادق علیهالسلام دربارهیِ «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(63)پرسیدم: [چگونه قرآن در ماه رمضان نزول یافت] در حالی که آن از آغاز تا پایانش در بیست سال نازل شد؟ آن گاه امام صادق علیهالسلام فرمود: قرآن در ماه رمضان یکباره به بیت معمور نزول یافت؛ سپس در طیّ بیست سال [بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله ] نازل شد(64).
- عکرمه (ت 107 ق) گوید: ابن عباس (3 ق ه - 68 ق) گفت:
قرآن در شب قدر یکباره به آسمان دنیا نازل شد؛ سپس پس از آن در بیست سال نزول یافت(65).
- ضحّاک (ت بعد 100 ق) گوید: همو گفت:
قرآناز نزد خدا، از لوح محفوظ یکباره به فرشتگان نویسندهیِبزرگوار(66)آسمان دنیا نازل شد؛ آنگاه آن فرشتگان در بیست شب به تدریج بر جبرئیل علیهالسلام نازل کردند، و جبرئیل علیهالسلام در بیست سال به تدریج بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل کرد(67).
- مفضّل بن عمر (ز 148 ق) گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود:
ای مفضّل قرآن در بیست و سه سال نازل شد. خدا میفرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(68)و «انا انزلناه فی لیلة مبارکة»(69)و «لولا نزّل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک»(70)
مفضّل عرض کرد:
ای مولایم! این تنزیلی است که خدا آن را در کتاب خود یاد آور شدهاست؛ حال چگونه وحی در بیست و سه سال پدید آمده است؟
آن حضرت فرمود:
آری ای مفضّل! خدا آن را در ماه رمضان [به پیامبر صلیاللهعلیهوآله ] داد؛ ولی او آن را جز در وقت ضرورت خطاب ابلاغ نمیکرد و جز در وقت امر و نهی [به مردم]نمیرساند ...(71).
در پاسخ، این نکات در خور ذکر است:
1. در زمینهیِ نزول دفعی قرآن در آغاز بعثت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله سه احتمال به نطر میرسد که اینک بررسی میشود:
اوّلین احتمال این است که همین قرآن موجود به طور دفعی بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نازل شده باشد؛ چنان که روایت مفضّل از امام صادق علیهالسلام بر آن دلالت دارد؛ امّا این احتمال صحیح نیست؛ زیرا قرآن معهود میان ما هرگز به طور دفعی بر پیامبر نازل نشدهاست؛ چون:
اوّلاً، نزول دفعی قرآن معهود در اوایل مبعث پیامبر اسلام مستلزم این است که بسیاری از خطابات الهی در قرآن کریم عبث و غیر عقلایی باشد؛ زیرا در آن آیات به افرادی خطاب شدهاست که در وقت خطاب حضور نداشتند و اشخاصی به سبب کاری سرزنش شدهاند که هنوز آن کار را مرتکب نشدهاند؛
ثانیاً، در آیات قرآن از رخدادهایی که در سالهای بعد از مبعث واقع شدهاست، با صیغهیِ ماضی تعبیر شده است؛ حال آن که قرآن به همان زبان عربی فصیح عصر نزول یافتهاست و لزوماً بایست از رخدادهایی که در آینده اتّفاق خواهد افتاد، به صیغهیِ مستقبل تعبیر میکرد؛ بنابراین چنین آیاتی، حاکی از این است که آنها پس وقوع رخدادهای مربوط نازل شده و برایناساس قرآن معهود، نزول تدریجی داشته است؛ نه نزول دفعی.
ثالثاً، در برخی از روایات نظیر روایات مربوط به اصحاب کهف و ظهار آمدهاست که گاهی مردم اموری را از پیامبر اسلام سئوال میکردند و آن حضرت میفرمود: در این زمینه به من چیزی وحی نشدهاست؛ لذا در انتظار بمانید، خداوند دربارهیِ آن به من آیاتی را وحی کند. این سخن پیامبر اسلام نشان میدهد که قرآن معهود به طور دفعی بر آن حضرت نازل نشدهاست.
رابعاً، صریح آیهیِ «لولا نزّل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک»(72)نزول دفعی قرآن موجود را رد میکند؛ چون در این آیه، این سخن که قرآن «جملةً واحده» نازل شده، تأیید شدهاست؛ براین اساس روایت مفضّل به دلیل مخالفت با صریح آیه مورد قبول نیست.
احتمال دوم، این است که روح و اجمالی از قرآن موجود به طور دفعی بر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نازل شدهاست. این نظر اگرچه با نزول تدریجی قرآن موجود منافاتی ندارد؛ ولی مردود است و در ردّ این نظر باید گفت:
اوّلاً، اصل این نظر، صرفِ ادّعا است و هیچ آیه یا روایتی بر آن دلالت ندارد؛ چون در آیات و روایات از نزول قرآن بدون قید روح و اجمال سخن رفتهاست.
ثانیاً، مراد از روح و اجمال قرآن چیست؟ اگر مراد از آن خلاصهیِ مضامین قرآن کریم است، بایست پیامبر آن زمانی که از او چیزی را میپرسیدند، میتوانست پاسخ آن را بدهد ولو آن که عبارت آن حضرت با الفاظ قرآن مقداری تفاوت داشته باشد؛ نه آن که بفرماید: در این زمینه چیزی به من وحی نشدهاست.
احتمال سوم، این است که قرآن بر غیر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نظیر آسمان دنیا و بیتالمعمور و فرشتگان به طور دفعی نازل شده باشد، چنان که پارهای از روایات بر آن دلالت دارد. این احتمال نیز مردود است؛ زیرا روایات یاد شده در توجیه معارضت ظاهری آیاتی مانند «انا انزلناه فی لیلة القدر»، «انا انزلناه فی لیلة مبارکة»(73) و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(74) با آیهیِ «لولا نزّل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک»(75) است؛ حال آن که در این آیات از قرآن معهود مردم عصر نزول سخن رفتهاست؛ نه قرآنی که بر آنها نازل نشده و از کم و کیف آن خبری ندارند؛ چون در آیهیِ قدر، ضمیر هاء به قرآن معهود برمیگردد و دلیل آن که در این آیه، مرجع ضمیر هاء ذکر نشده، معهود ذهنی بودن مرجع ضمیر برای آنان بودهاست و در ضمیر هاء در آیهیِ دخان نیز به همین قرآن معهود برمیگردد؛ زیرا صدر و ذیل این آیه چنین است:
حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ
حاء میم سوگند به قرآن آشکار که ما آن را در شبی مبارک نازل کردیم.
چنان که ملاحظه میشود، مرجع ضمیر انزلناه «الکتاب المبین» است و همراه بودن کتاب با «ال» حاکی از معهود بودن آن برای مردم عصر نزول است؛ هم چنین همراه بودن قرآن با «ال» در آیهیِ بقره بر معهود بودن آن دلالت دارد؛ بنابراین روایات مورد بحث که در آن از قرآنی سخن رفته که برای آنان معهود و آشنا نیست، با ظاهر آیات قرآن تعارض دارد.
با مردود بودن این سه احتمال، نزول دفعی قرآن کریم رد میشود؛ براین اساس باید آیات سهگانهیِ مذکور را بر همان نزول تدریجی و معهود قرآن حمل کرد؛ امّا چون همهیِ این قرآن معهود در شب قدر و ماه رمضان نازل نشدهاست، باید گفت: فقط بخش نخست قرآن در این شب و ماه نزول یافتهاست.
2. لفظ «القرآن» در آیات قرآن در حالی به کار رفتهاست که هنوز نزول قرآن به اتمام نرسیده بود؛ حتّی ملاحظه میشود، این لفظ در همان سورههای نخستین قرآن آمده که موارد ذیل از آن جملهاست:
وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً (76)؛ و قرآن را با درنگ بخوان.
فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ(77)؛ هرچه از قرآن برایتان میسور است، بخوانید.
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجِیبٌ (78)
قاف و سوگند به قرآن شکوهمند درشگفت شدند از این که بیم دهندهای از خودشان آمد و کافران گفتند: این چیزی شگفت است.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ (79)؛ ما به آنچه میگویند، داناتریم و تو بر آنان اجبارکننده نیستی؛ پس هر که را از عذاب من میترسد، بیم ده.
بنابراین لزوماً لفظ «القرآن» بر کلّ قرآن دلالت ندارد و اطلاق آن بر بخشی از قرآن بیاشکال است؛ براین اساس، بر حمل آیات سهگانه بر نزول بخش نخست قرآن در شب قدر و ماه رمضان اشکالی نمیتوان گرفت.
3. واژهیِ «نزول»، نظر به این که به «قرآن» که امری تدریجیالوقوع است، نسبت داده شده، بر نزول بخش نخست قرآن دلالت دارد؛ براین اساس، «قرآن در شب قدر نازل شد»، نظیر «در فلان شب باران بارید» و «در فلان روز سیل جاری شد»، است که بسا ممکن است، آنها روزها و حتّی سالها ادامه داشته باشند.
طبق پارهای از روایات، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در همان روزی که به پیامبری مبعوث شد، جبرئیل به او وضو و نماز آموزش داد و در همان روز به اقامهیِ نماز پرداخت و از طرف دیگر، در پارهای دیگر از روایات آمدهاست که در همان آغاز نبوّتِ پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله سورهیِ حمد بر آن حضرت نازل شد و از جانب دیگر، در روایات فراوانی آمدهاست که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمود: هیچ نمازی بدون فاتحة الکتاب روا نیست؛ به علاوه، هیچ نماز بدون سورهیِ حمدی در اسلام سابقهیِ منقولی ندارد. از مجموع این روایات، چنین حاصل میشود که سورهیِ حمد در همان ماه رجب سال اوّل بعثت نازل شدهاست و این با نزول قرآن در ماه رمضان منافات دارد.
این اشکال را میتوان این گونه پاسخ داد که:
اوّلاً، از طرفی، چنان که در روایت ذیل آمدهاست، سورهای که در آغاز نبوّت به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آموزش داده شد، از نوع قرائت جبرئیل بر آن حضرت نبود؛ بلکه جبرئیل نوشتهای را بر آن حضرت عرضه کرد و از او خواست که آن را بخواند و او خود پس از به هم فشردنی که از جانب جبرئیل نسبت به خویش احساس کرد، خوانا شد، این چنین که یافت، نوشتهای در دلش نوشته شدهاست.
عبداللّه بن زبیر گوید: به عبید بن عمیر بن قُتاده لیثی(ت قبل 73 ق) گفتم:
حَدِّثنا یا عبید کیف کان بدء ما ابتدیء به رسول الله من النبوة حین جاء جبریل علیهالسلام فقال عبید:... فقال رسول الله صلیاللهعلیهوآله فجائنی و انا نائم بنمط من دیباج، فیه کتاب، فقال: اقرأ، فقلت،: ماأقرأ؟ فقتّنی حتی ظننت أنه الموت، ثم ارسلنی فقال اقرأ فقلت: ما أقرأ؟ و اقول ذلک الاّ افتداءً منه أن یعود الیّ بمثل ما صنع بی، قال: «إقرأ باسم ربک الذی خلق» الی قوله«علّم الانسان مالم یعلم». قال: فقرأته، قال: ثم انصرف عنّی و هببت من نومی و کأنما کتب فی قلبی کتاباً....(80)
ای عبید، برای ما نقل کن، نبوّت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، آن زمان که جبرئیل آمد، چگونه آغاز شد؟ عبید گفت: ... فرستاده خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «او در حالی که من خواب بودم، پارچهای از ابریشم را که در آن نوشتهای بود، به نزدم آورد و گفت: بخوان! من گفتم: چه بخوانم؟ او مرا به هم فشرد؛ طوری که مرگ را احساس کردم؛ سپس مرا رها کرد و گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ - من این را جز برای رهایی از او نمیگفتم. مبادا همان کاری را که با من کرد، تکرار کند - او گفت: و بخوان با نام پروردگارت که آفرید ...(81)؛ آنگاه من آن را خواندم؛ سپس آن پایان پذیرفت؛ زان پس او از نزد من بازگشت و من از خوابم برخاستم؛ در حالی که گویا نوشتهای در دلم ثبت شده بود.
اگر چه ظاهر این روایت دلالت دارد بر این که سورهیِ علق در همان آغاز نبوّت بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نازل شدهاست، امّا به نظر میرسد در این روایت، بر اثر نقل به معنا میان سخن جبرئیل خطاب به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و آغاز سورهیِ علق خلط شدهاست و آغاز سورهیِ علق هرگز ناظر به آغاز وحی نیست؛ چون این سوره دفعی النّزول بوده و در آن، قرائن متعدّدی وجود دارد، مبنی بر این که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قبل از نزول این سوره به پیامبری مبعوث شده بودهاست؛ بلکه ناظر به اقامهیِ نماز از سوی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، علیرغم ممانعتی بودهاست که سران قریش، به ویژه ابوجهل از نمازگزاری آن حضرت به عمل میآوردند.
با توجّه به قرائنی که در آغاز این مقاله به اشاره آمد باید گفت: واقعیّت امر این است که در روایت عبید به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دستور داده شدهاست که سورهیِ حمد را از روی نوشتهای بخواند و آن حضرت به دلیل امّی بودن قادر به خواندن آن نبودهاست؛ لذا فرمودهاست که من نمیتوانم آن را بخوانم و البته، پس از به هم فشردنی که از سوی جبرئیل صورت گرفتهاست، توانستهاست، آن نوشته را بخواند؛ چنان که نظیر این حادثه در دورهیِ اخیر برای فردی عادی به نام کربلایی کاظم رخ دادهاست.
نتیجهیِ بحث، آن که سورهیِ حمد را جبرئیل بر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نخواندهاست؛ برخلاف بقیّهیِ سورههایِ قرآن که از سوی آن فرشته بر آن حضرت قرائت شده و آن حضرت، پس از قرائت او قادر به فراگیری آنها شدهاست؛ بنابراین، سورهیِ حمد با سایر سورههایِ قرآن یک تمایزی در ناحیهیِ تلقّیاش از سوی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دارد و آن این است که از جنس قرآن به معنای خواندن جبرئیل بر آن حضرت نبودهاست؛ بلکه از جنس کتاب به معنای نوشتهای بودهاست که خود آن حضرت، به کمک جبرئیل قادر به خواندن آن شدهاست.
از طرف دیگر، نامگذاری وحیهایی که بر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله شده، به «قرآن» بیوجه نیست. به نظر میرسد، وجه تسمیهیِ آن به قرآن، این بودهاست که جبرئیل آن وحیها را بر آن حضرت قرائت میکردهاست؛ چنان که در آیات ذیل این معنا ملاحظه میشود:
ـ إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (82)
بر ما است که آن را گرد آوریم و آن را [بر تو] بخوانیم؛ پس هرگاه آن را [ بر تو [خواندیم، از خواندن آن پیروی کن.
ـ سنقرئک فلاتنسی (83)؛ بر تو خواهیم خواند؛ پس فراموش نخواهی کرد.
ثانیاً، از آیهیِ سورهیِ حجر نیز به دست میآید که خداوند میان سورهیِ حمد و سایر وحیهایِ داده شده به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله تمایز قائل شدهاست. در این آیه میخوانیم:
وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعا مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ (84)
و ما به تو سبع مثانی و قرآن بزرگ را دادیم.
گفتنی است که شانزده راوی از فریقین نقل کردهاند که مراد از «سبعاً من المثانی» سورهیِ حمد است. این راویان عبارتاند از: امام علی، امام حسن بن علی، امام صادق علیهمالسلام ، ابوهریره و ابوسعد بن معلی از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، ابنمسعود، ابنعبّاس، ابیّبن کعب، عمر، عبید بن عمیر، ابوفاخته، ابنابیملیکه، حسن بصری، قتاده، ابوالعالیه و سعید بن جبیر.(85)
بنابراین، با عنایت به این که در این آیه، حساب سورهیِ حمد از «القرآن العظیم» جدا شدهاست، شاید بتوان گفت: در لسان قرآن مراد از لفظ «قرآن»، همان وحیهایی است که جبرئیل بر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله قرائت کردهاست و برایناساس، اگر در آیاتی از قرآن آمدهاست که قرآن در ماه رمضان نازل شدهاست، ناظر به سورهیِ حمد نیست؛ بلکه ناظر به سایر سورهها است که از سورهیِ علق آغاز میشود.
ثالثاً، سبک سورهیِ حمد نیز با سایر سورهها تفاوت دارد: در سورهیِ حمد بشر به خداوند خطاب میکند؛ ولی در سایر سورهها خدا به بشر خطاب مینماید.
در هیچ سورهای جز سورهیِ حمد چنین خصوصیّتی را که تمام آیاتش خطاب بشر به خداوند باشد، نمیتوان یافت. این نشان میدهد که سورهیِ حمد از سایر سورهها متمایز است.
رابعاً، در بیشتر روایات ترتیب نزول، سورهیِ حمد بر خلاف سایر سورههایِ دیگر ذکر نشدهاست. این نشان میدهد که نزول سورهیِ حمد از نزول سایر سورهها تمایز داشتهاست.
خامساً، سورهیِ حمد به نسبت به کلّ سورههایِ قرآن رتبهای ویژه دارد؛ طوری که در پارهای از روایات «امّ الکتاب» و «امّ القرآن» خوانده شدهاست. نمونههایی از آنها به شرح ذیل است:
امام صادق علیهالسلام فرمود:
إن إبلیس رن رنتین : لما بعث الله نبیه صلیاللهعلیهوآله علی حین فترة من الرسل ، وحین نزلت أم الکتاب (86)؛ ابلیس دو بار ناله سر داد: یکی زمانی که خدا پیامبرش را در دورهیِ فترت پیامبران مبعوث کرد و دیگر زمانی که أم الکتاب را نازل کرد.
ابوهریره از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آوردهاست که فرمود:
الحمد لله رب العالمین أم القرآن وأم الکتاب والسبع المثانی(87)؛ الحمد لله رب العالمین أم القرآن و أم الکتاب و سبع مثانی است.
همو از ابّیبن کعب آوردهاست که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:
ما أنزل الله فی التوراة ولا فی الانجیل ولا فی الزبور ولا فی الفرقان مثل أم القرآن وهی السبع المثانی والقرآن العظیم الذی أوتیت (88)
خدا نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در قرآن مانند أم الکتاب را نازل نکردهاست و آن همان سبع مثانی و قرآن عظیم است که به من دادهشد.
ابودرداء از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آوردهاست که فرمود:
فاتحة الکتاب تجزئ ما لایجزئ شئ من القرآن ولو أن فاتحة الکتاب جعلت فی کفة المیزان وجعل القرآن فی الکفة الاخری لفضلت فاتحة الکتاب علی القرآن سبع مرات (89)
فاتحة الکتاب آنچه را که هیچ چیزی از قرآن کفایت نمیکند، کفایت میکند و اگر فاتحة الکتاب در یک کفهیِ ترازو و قرآن در کفهیِ دیگر آن قرار گیرد، فاتحة الکتاب هفت برابر از قرآن سنگینتر خواهد بود.
عبادة بن صامت از آن حضرت آوردهاست که فرمود:
أم القرآن عوض عن غیرها ولیس غیرها عوضا منها (90)
أم القرآن به جای هر سورهیِ دیگر قرار میگیرد؛ امّا هیچ سورهیِ دیگر جای آن را نمیگیرد.
نتیجهای که از تمام این قرائن به دست میآید، این است که سورهیِ حمد ویژگی منحصر به فردی دارد؛ براین اساس اشکالی نخواهد داشت که گفته شود، قرآن در آیات سهگانهای که در آنها از نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان سخن رفته، به غیر از سورهیِ حمد انصراف دارد؛ بنابراین میتوان گفت: سورهیِ حمد در آغاز بعثت در 27 ماه رجب به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آموخته شد و حدود دو ماه یا نهایتاً دو سال و دوماه بعد از آن، سورهیِ علق در شب قدر ماه رمضان نازل شد.
1 . محمّد بن جریر طبری؛ تاریخ الطّبری، 1:527 و 572 و 2:240 ومسلم؛ 1825 و احمد؛ 1:236 و 294 و 328 و 363 و 370 و 371 و احمد بن یحیی بلاذری؛ 1:114.
2 . محمّد باقر مجلسی؛ بحار الانوار، ج89، ص38.
3 . همان، ج18، ص176.
4 . همان، ج18، 190 و عبدعلی حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج5، ص630.
5 . ابنحنبل؛ المسند، ج1، ص266 و 279 و 312 و 359 و مسلم؛ الصّحیح، ح1827 و بلاذری؛ انساب الاشراف، ج1، ص114.
6 . ابنحنبل؛ المسند، ج1، ص296 و بخاری؛ الصّحیح، ج6، ص96 و طبری؛ تاریخ الطبری، ج1، ص572 و ج2، ص241 و همو؛ جامع البیان، ج8، ص162 و ج12، ص651 و نسائی؛ السّنن، ج5، ص3 و سیوطی؛ الاتقان، ج1، ص89 و 91.
7 . طبری؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص572 و 527.
8 . کلینی؛ اصول کافی، ج4، ص437.
9 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج18، ص179 و 194.
10 . طبری؛ جامع البیان، ج9، ص387 و ج8، ص162 و 163 و همو؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص574.
11 . طبری؛ جامع البیان، ج9، ص572-574 و بلاذری؛ انساب الاشراف، ج1، ص114 و سیوطی؛ الاتقان، ج1، ص99.
12 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج18، ص190.
13 . علق، 9-18.
14 . علق، 19.
15 . طباطبائی؛ المیزان، ج2، ص21.
16 . ابنکثیر، اسماعیل بنعمر؛ السّیرة النبویّة، ج1، بیچا، بیروت، دارالکتب العلمیّة، بیتا، ص200.
17 . سعید بنمینا مولی بختری ابوالولید حجازی موثّق بود (ابنحجر؛ تقریب التّهذیب، ذیل همین نام).
18 . ابنکثیر؛ السّیرة النبویّة، ج1، ص199.
19 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج18، ص205.
20 . مسعودی؛ التّنبیه و الاشراف، ص198.
21 . وهب بنکیسان قرشی ابونعیم مدنی موثّق بود (ابنحجر؛ تقریب التهذیب، ذیل همین نام).
22 . طبری؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص532 و سهیلی؛ الرّوض الانف، ج7، ص381.
23 . حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج1، ص164 و مجلسی؛ بحار الانوار، ج18، ص190.
24 . همان، ج18، ص204.
25 . همان، ج94، ص51 و نوری؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص518.
26 . میمون بنمهران جزری ابوایّوب کوفی مقیم رقّه موثّق، فقیه و از اصحاب خاصّ حضرت علی علیهالسلام بود (ابنحجر؛ تقریب التّهذیب؛ و ابوالقاسم خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
27 . مجلسی؛ پیشین و نوری؛ مستدک الوسائل، ج7، ص519 و 291.
28 . کثیر بناسماعیل نواء ابواسماعیل تمیمی کوفی، بُتری و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود (ابنحجر؛ تقریب التّهذیب و خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
29 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج94، ص35 و 37 و ج18، ص189 و حرّ عاملی؛ وسائل الشّیعه، ج7، ص329.
30 . حسکانی؛ فضائل شهر رجب، ضمیمه شواهد التّنزیل، ، ج2، ص500 و مجلسی؛ بحار الانوار، ج94، ص35 و 37ـ36 و ج18، ص189 و حرّ عاملی؛ وسائل الشّیعه، ج7، ص329 و ج5، ص242 و نوری؛ مستدرک الوسائل، ج6، ص289.
31 . وهب بنمنبّه یمانی ابوعبداللّه أنباری موثّق بود (ابنحجر؛ تقریب التّهذیب، ذیل همین نام).
32 . حسن بنراشد مولی بنیالعبّاس ابومحمّد کوفی، ضعیف و از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بود(خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
33 . علیّ بنمحمّد جنابی ابوالحسن برقی، موثّق و دانشمند و از مشایخ کلینی (ت329ق) بود(همان).
34 . مبارک بنیزید ابوسیف از اصحاب امام کاظم علیهالسلام بود(همان).
35 . سهل بنزیاد ابوسعید آدمی رازی، غالی و از اصحاب امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام بود (همان).
36 . شناخته نشد.
37 . شناخته نشد.
38 . شناخته نشد.
39 . بقره، 185.
40 . قدر، 1.
41 . دخان، 1-3.
42 . انفال، 41.
43 . سهیلی؛ الرّوض الانف، ج2، ص415.
44 . عبداللّه بن معبد زمانی بصری موثّق بود (ابنحجر؛ تقریب التّهذیب، ذیل همین نام).
45 . حارث بن ربعی، ابوقتاده انصاری سلمی مدنی از اصحاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام بود(همان: باب الکنی و خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
46 . واحدی؛ اسباب النّزول، ص9.
47 . طبری؛ جامع البیان، ج12، ص651.
48 . حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص624 و ج5، ص625 و حرّ عاملی؛ وسائل الشّیعه، ج7، ص256.
49 . حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج1، ص167.
50 . همان، ج4، ص623 و ج5، ص624.
51 . حفص بن خالد بن جابر بصری از اصحاب امام صادق علیهالسلام بود (خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
52 . سیوطی؛ الدّرالمنثور، ج1، ص343 و ابن عساکر؛ ترجمة الامام علی علیهالسلام من تاریخ مدینة دمشق، ج3، ص403.
53 . طبری؛ جامع البیان، ج2، ص150 و واحدی؛ اسباب النّزول، ص10.
54 . ابراهیم بن فضیل بن قیس اشعری از اصحاب امام صادق علیهالسلام بود (خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
55 . حفص بن غیاث ابو عمرو نخعی کوفی قاضی، عامی و موثّق و از اصحاب امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهمالسلام بود (همان و ابنحجر؛ تقریب التّهذیب، ذیل همین نام).
56 . عیّاشی، محمّد بن مسعود؛ تفسیر العیّاشی، ج 1، بی چا، تهران، المکتبة العلمیّة الاسلامیّة 1380 ق، ص 80 و مجلسی؛ بحار الانوار، ج94، ص25 و حویزی؛ تفسیر نورالثّقلین، ج1، ص166 و ج5، ص624.
57 . جیلان بن فروه ابوجلد مخضرم بود (فؤاد سزگین؛ تاریخ التّراث العربی، م1، ج1، ص65).
58 . طبری؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص528 و سیوطی؛ الدّر المنثور؛ ج1، ص342.
59 . بلال بن رباح مؤذّن ابوعبداللّه مولی رسول الله صلیاللهعلیهوآله صحابی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و از کسانی بود که از بیعت با ابوبکر سرباز زد(ابن حجر؛ تقریب التّهذیب، و خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
60 . سیوطی؛ پیشین.
61 . حرّ عاملی؛ وسائل الشّیعه، ج7، ص259.
62 . همان و سیوطی؛ پیشین.
63 . بقره، 185.
64 . کلینی؛ ج4، ص437 و حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج1، ص166 و ج5، ص624.
65 . طبری؛ جامع البیان، ج8، ص162 و ج12، ص651 و سیوطی؛ الاتقان، ج1، ص89.
66 . السّفرة الکرام الکاتبین.
67 . سیوطی؛ الاتقان، ج1، ص91.
68 . بقره، 185.
69 . دخان، 3.
70 . فرقان، 32.
71 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج89، ص38.
72 . فرقان 32.
73 . دخان، 3.
74 . بقره، 185.
75 . فرقان، 32.
76 . مزّمّل، 5.
77 . مزّمّل، 20.
78 . ق، 1ـ2.
79 . مرسلات، 46.
80 . طبری؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص532 و سهیلی؛ الرّوض الانف فی شرح السّیرة النبویّة لابنهشام، ج 7، بی چا، القاهره، دارالکتب الحدیثة، 1387 ق، ص 381.
81 . علق، 1-5.
82 . قیامة، 18ـ 19.
83 . اعلی، 7.
84 . حجر، 88.
85 . رک: سیوطی، الدّر المنثور، ذیل آیه.
86 . - مشهدی، میرزا محمد؛ تفسیر کنز الدّقائق، ج1، ص67: وروی علی بن إبراهیم بإسناده عن علیّ بن عقبة ، عن أبی عبد اللّه ( علیه السّلام ) قال
87 . سیوطی؛ الدّر المنثور، ج1، ص3: وأخرج البخاری والدّارمی فی مسنده وأبو داود والتّرمذی وابن المنذر وابن أبی حاتم وابن أبی مردویه فی تفاسیرهم عن أبی هریرة قال قال رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلّم
88 . همان، ج1، ص4: وأخرج الدّارمی والتّرمذی وحسنه والنّسائی وعبداللّه بن أحمد بن حنبل فی زوائد المسند وابن الضّریس فی فضائل القرآن وابن جریر وابن خزیمة والحاکم وصححه من طریق العلاء عن أبیه عن أبی هریرة عن أبیّ بن کعب قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم
89 . همان، ج1، ص5: وأخرج أبو نعیم والدّیلمی عن أبی الدّرداء قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم.
90 . همان، ج1، ص6: وأخرج الدّارقطنی والحاکم عن عبادة بن الصّامت قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم.